۱۳۸۷ اسفند ۲۸, چهارشنبه

واپسین دقابق و روزهای یک سال تلخ


نویسنده : فرهاد عزیزی

سلام

آخرین روزهای سال پر مشقت و نا خوشایند 87 در حال گذر است ، سالی که شاید برای بسیاری دستخوش حوادثی غیر قابل پیشبینی بود ؛ روزگاری سخت که گویا آینده را نیزتحت تاثیر خود قرار میدهد .

به هر روی 2 روز تا نو شدن سال و بهار طبیعت باقی مانده ؛ اینروزها نه خیابانها بوی عید دارد و نه هوای کوچه ها در آمیخته با کهنگی یک ساله ی خاکهای زیر فرش است ؛ اما باز هم باید امیدوار به آینده ؛ بهار را به فال نیک بگیریم و نبض تازگی طبیعت را در روح خود بگنجانیم و همگام با زمین هوایی تازه را تجربه کنیم.

سالها آرزوی امروز را در ذهن میپروریدم اما امروز در بلوغ آرزوهایم گویا به نیستی رسیدم ؛ راستی چرا؟
گویا در این جبر جغرافیایی ما نیز به روی گسلهای پوچی قدم میگزاریم و بی رحمانه میدویم به دنبال آرزوهای دیروزمان..

از زشتی ها میگذریم و به خوبی و نیکی سالی که در پیش روی ماست می اندیشیم تا به امید زنده بمانیم و روزمرگیمان بگذرد..

جشن چهار شنبه سوری ما به دلیل بارش شدید باران و تند باد که بی شباهت به سونامی سواحل شرق آسیا نبود خراب شد و نتوانستین زردی خود را به آتش بدهیم و سرخی آتش را به غنیمت بگیریم ولی به هرکس که به این گران دست یافت تبریک میگویم همچنین به همه ی کسانی که در روز کبیسه به دنیا آمدند و امسال پس از 4 سال شمع های تولدشان را فوت میکنند نیز شاد باش میگویم و سال خوشی را برای ایران و ایرانی آرزو میکنم.

فرهاد عزیزی
28 اسفند 1387

هیچ نظری موجود نیست:

فرهاد عزیزی